تخت طاووس؛ شکوه سلطنت ایران در قاب جواهرات
«در تالارهای سلطنتی گذشته، جایی که نور بر الماس میتابید و پادشاهان بر تختی از طلا و گوهر مینشستند، تختی بود که نهفقط بدن شاه را، بلکه شکوه یک امپراتوری را حمل میکرد: تخت طاووس.»
در سرتاسر تاریخ پرفرازونشیب ایران، آثار و نمادهایی پدید آمدهاند که جلوهگر قدرت سیاسی، ذوق هنری و هویت فرهنگی این سرزمیناند. یکی از باشکوهترین این یادگارها، تخت طاووس قاجاری است؛ تختی آراسته به طلا و گوهر، بازمانده از دورهی فتحعلیشاه قاجار، که امروز در خزانهی جواهرات ملی ایران نگهداری میشود. این اثر نهفقط یک تخت سلطنتی، بلکه تبلور یک دورهی خاص از تاریخ، فرهنگ و هنر ایران است.
بر اساس گزارشهای تاریخی از منابعی چون ناسخالتواریخ و سفرنامههای اروپاییان عصر قاجار، ساخت تخت طاووس به فرمان فتحعلیشاه قاجار در حدود سال ۱۲۱۶ هجری قمری (۱۸۰۱ میلادی) آغاز شد. او پس از تحکیم قدرت خود، در صدد برآمد تا نمادهایی از اقتدار سلطنت قاجاریه خلق کند که در برابر شکوه صفویان و حتی اسلاف افشاری خود کم نیاورد.
فتحعلیشاه، با حمایت مالی گسترده و همکاری مستقیم صدر اعظمش حاجی محمدحسینخان صدر اصفهانی، ساخت این تخت را به گروهی از هنرمندان و جواهرسازان برجسته اصفهان واگذار کرد. آنها با استفاده از چوبهای گرانقیمت، طلا، مینا، و هزاران قطعه سنگ قیمتی و نیمهقیمتی، تختی ساختند که در ابتدا به نام تخت خورشید شناخته میشد؛ دلیل آن، وجود صفحهای خورشیدمانند از آیینهکاری و الماس در بالای تخت بود که نور را بازتاب میداد و نمادی از فره ایزدی پادشاه به شمار میرفت.
در سال ۱۲۲۴ قمری (۱۸۰۹ میلادی)، فتحعلیشاه با دختری گرجیتبار به نام طاووسخانم تاجالدوله ازدواج کرد. این ازدواج که در فضایی پرشکوه برگزار شد، از نظر سیاسی و نمادین اهمیت داشت. بر اساس برخی منابع شفاهی و سنتی، در شب این ازدواج، شاه بر تخت خورشید نشست و آن را بهنام طاووسخانم، «تخت طاووس» نامید. از آن پس، این نام در میان مردم و درباریان رایج شد و در متون رسمی دورههای بعدی نیز به همین نام شناخته شد.
بسیاری از مردم، تخت طاووس قاجاری را با تخت طاووس افسانهای نادرشاه افشار یکی میدانند، اما این دو تخت هیچ ارتباطی با هم ندارند. تخت نادرشاه، ساختهی جواهرسازان هندی به دستور شاه جهان بود و نادر آن را در جریان حمله به دهلی در سال ۱۷۳۹ میلادی به غنیمت گرفت. آن تخت، که با جواهراتی چون کوه نور و دریای نور تزئین شده بود، پس از مرگ نادر در جریان شورشها و غارتها از بین رفت یا به کشورهای دیگر انتقال یافت.
در مقابل، تخت طاووس قاجاری از ابتدا در ایران ساخته شد و مشخصاً مربوط به عصر فتحعلیشاه است. تنها گوهر مشترکی که امروزه میان این دو میراث دیده میشود، الماس دریای نور است که از غنایم نادری باقی مانده و بر روی تخت قاجاری نصب شده است.
بر اساس فهرست رسمی جواهرات ملی ایران (تهیهشده در دوره رضاشاه)، تخت طاووس دارای ابعادی حدود ۲ متر ارتفاع، ۲.۵ متر طول و نزدیک به ۱.۵ متر عرض است. در ساخت این تخت از:
بیش از ۴۵۰۰ قطعه جواهر شامل الماس، زمرد، یاقوت، لعل، فیروزه و مروارید استفاده شده،ساختار اصلی آن از چوب زرکوب و طلاکاریشده،و پوشش آن مزین به میناکاری، خاتمکاری، و نقشهای اسلیمی است.
در بخش بالایی، صفحهای آینهای به شکل خورشید قرار دارد که بهوسیله مکانیزمی دستی میچرخید و نور را در فضای تالار بازتاب میداد. چهار طاووس زرین در دو سوی تخت بهصورت برجسته طراحی شدهاند که هم نام تخت را تداعی میکنند و هم با پرهای گوهرنشان خود بر شکوه آن میافزایند.
تخت طاووس، از همان ابتدا بهعنوان تخت تاجگذاری شناخته میشد. پادشاهان قاجار در مراسم جلوس رسمی، از جمله ناصرالدینشاه و مظفرالدینشاه، بر این تخت مینشستند. همچنین، در آیینهای نوروز، اعیاد مذهبی، و پذیرایی از سفرای خارجی، تخت طاووس جایگاهی برای نمایش عظمت ایران بود.
در برخی منابع آمده است که اسناد مهم حکومتی نیز در کشوها یا محفظههای مخفی این تخت نگهداری میشدهاند. این موضوع با توجه به شباهتهایی با ساختار صندوقمانند تخت، چندان دور از ذهن نیست.
درباره سرقت تخت طاووس قاجاری روایتی در جلد چهارم کتاب «تاریخ بیست ساله ایران» آمده که خلاصه آن چنین است:
یکی از روایتهای تاریخی که در خاطرات درباریان عصر ناصری ثبت شده، مربوط به دزدی از جواهرات این تخت است. در این داستان، یکی از جوانان خدمتکار دربار که ماموریت داشت کاخ برلیانت را تمیز کند هنگام تمیز کردن تخت، دانهای زمرد درشت ارزشمندی را که روی یکی از پایههای تخت طاووس بود از جای درآورد و با خود برد. ناصرالدینشاه در یکی از مراسمهای رسمی متوجه فقدان سنگ میشود، در این زمینه با سختگیری و حساسیت زیادی از خود نشان داد و دستور پیگیری میدهد؛ طوری که رجال و درباریان از حالت شاه مضطرب شدند در نهایت، کامرانمیرزا ولیعهد شاه سارق را پیدا کرد و زمرد را پس گرفت و آن را در جای خود نصب کرد.جوان خدمتکار به ولیعهد گفته بود که دانه زمرد را هنگام نظافت زمین در پای تخت پیدا کرده و آن را لای کاغذ گذاشته بود؛ اما چون شاه عصبانی بود، جرئت نداشته آن را اظهار کند.کامرانمیرزا پیش از معرفی سارق به پدرش ناصرالدین شاه، درخواست «دستخط امان» کرد تا مرتکب جرم را از مجازات معاف کند.پس از پیدا شدن سارق و گوهر ارزشمند با اینکه ولیعهد وساطت کرده بود شاه فرمان اعدام دزد را صادر میکند و دستور داد جوان را به بدترین شکل ممکن، در حضور درباریان اعدام کنند تا درس عبرتی باشد چون این ماجرا نهتنها اهمیت مادی جواهرات سلطنتی، بلکه حرمت سیاسی و دینی آنها نزد شاهان قاجار را نیز نشان میدهد.کامران میرزا که قضیه اعدام مطلع شد ازرفتار شاه ناراحت و چند روزی به دربار نرفت. ناصرالدین شاه در نامهای به کامرانمیرزا که از رفتار پدر عصبانی بود نوشت:»جناب آقا، گویا از اعدام آن جوان آزرده خاطر شده مرا ترک کردهاید. باید بدانید که این جواهرات و این دستگاه عظیم مال پدر ما نیست؛ آنچه در دست ماست، متعلق به ملت کشور ایران است که آن را به امانت به ما سپردهاند. ما اگر در خانه خودمان از حفظ و نگهداری اموال عمومی عاجز باشیم، نهتنها محکوم به بیلیاقتی هستیم، بلکه نسبت به کشور و ملتی خیانت کردهایم.«
تا دهه ۱۳۶۰ خورشیدی، تخت طاووس در کاخ گلستان نگهداری میشد و در رویدادهای ویژه برای بازدیدکنندگان داخلی و خارجی به نمایش درمیآمد. اما بهدلایل امنیتی، بهویژه پس از انقلاب، این تخت همراه با دیگر جواهرات سلطنتی به خزانهی زیرزمینی بانک مرکزی منتقل شد.
در حال حاضر، نسخهای بازسازیشده از این تخت در موزه کاخ گلستان در معرض دید عموم قرار دارد، اما اصل آن در خزانه جواهرات ملی تنها در شرایط خاص قابل بازدید است.
تخت طاووس قاجاری نهتنها نماد شکوه سلطنتی، بلکه نمادی از هویت و تاریخ ایرانی است. از منظر هنری، ترکیبی بینظیر از هنرهای سنتی ایرانی همچون خاتم، مینا، زرگری و خوشنویسی است. از منظر تاریخی، یادگار یکی از مهمترین دورههای سیاسی ایران است. و از منظر ملی، همچون پرچم یا سرود ملی، یکی از ارزشمندترین سرمایههای نمادین ایران به شمار میرود.
تخت طاووس، فراتر از یک تخت پادشاهی، روایتی بصری از شکوه، ذوق و تمدن ایرانی است. گویی تاریخ در گوهرهای آن به تلألؤ افتاده و داستان ایران را روایت میکند. «در پرتو الماسها و زمردهایی که قرنها گواهی دادهاند، تخت طاووس هنوز نجواگر روایت ایران است؛ و این میراث، بر دوش ما، امانتی برای فرداست.»
منابع و مآخذ
• هدایت، رضاقلیخان. روضهالصفا ناصری. تهران: چاپخانه ناصری، ۱۲۷۰ ق.
• شرح ساخت تخت طاووس در دوران فتحعلیشاه و ماجرای تغییر نام آن.
• سپهر، میرزا محمدتقی. ناسخالتواریخ، جلد دوم (دوره فتحعلیشاه). تهران: کتابفروشی علمی، ۱۳۴۴ ش.
• گزارشهای دقیق درباره برنامههای درباری فتحعلیشاه و ازدواج با طاووسخانم.
• خاطرات اعتمادالسلطنه (منتظمالدوله، محمد حسنخان). به کوشش ایرج افشار. تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۳.
• شرح حضور تخت طاووس در مراسم رسمی و تاجگذاریها.
• مجموعه جواهرات ملی ایران (کاتالوگ رسمی خزانه). تهیه شده توسط بانک مرکزی ایران، چاپ دوم، ۱۳۸۲.
• مشخصات فنی و اطلاعات جواهرشناسی مربوط به تخت طاووس.
• شاردن، ژان. سفرنامه شاردن. ترجمه اقبال یغمایی. تهران: انتشارات جامی، ۱۳۸۶.
• هرچند متعلق به دوره صفوی است، ولی شامل توصیف تخت سلطنتی و سنتهای مشابه دربار است.
• سفرنامه سر هارفورد جونز بریجز. به کوشش غلامرضا سمیعی. تهران: نشر نو، ۱۳۶۳.
• اشاره به حضور تخت طاووس در مراسم استقبال از سفرای خارجی.
• محمدحسن غفاری (کمالالملک). آثار نقاشی و گزارشهای سفر، آرشیو کاخ گلستان.
• بازتاب تصویر تخت طاووس در آثار و نوشتههای او.
• عبدالله مستوفی. شرح زندگانی من، جلد دوم. تهران: زوار، ۱۳۴۴.
• گزارش دزدی جواهر و واکنش ناصرالدینشاه.
• تاریخ هنر ایران (جلد هنرهای کاربردی). دکتر یعقوب آژند. تهران: سمت، ۱۳۹۰.
• بررسی هنری-فرهنگی ساختار تخت و تحلیل سبک تزیینات آن.
• سایت رسمی کاخ گلستان و خزانه جواهرات ملی ایران (بانک مرکزی).
• اطلاعات تکمیلی درباره انتقال تخت به خزانه و نسخهی بازسازیشده آن.
• کاتالوگ رسمی خزانه جواهرات ملی ایران، چاپ دوم، ۱۳۸۲.
• سپهر، ناسخالتواریخ، ج۲، ص۳۵۵.همان، ص۳۶۰.
• هدایت، روضهالصفا ناصری، ص۴۲۳.همان.
• محمدتقی سپهر، ناسخالتواریخ، ج۱، ص۵۱۰.
• کاتالوگ خزانه جواهرات ملی.
• عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، ج۲، ص۹۸.همان منبع.
• بانک مرکزی ایران، خزانه جواهرات ملی.همان.
• تاریخ هنر ایران، دکتر یعقوب آژند، ص۲۴۱.
• آثار کاخ گلستان، اسناد هنری آرشیو.
• خاطرات اعتمادالسلطنه، ص۱۵۳.همان، ص۱۵۷.
• عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، ج۲، ص۱۱۰.
• سایت رسمی بانک مرکزی ایران، بخش خزانه جواهرات ملی.
• سایت کاخ گلستان.
• اعتمادالسلطنه، همان.
• یعقوب آژند، همان، ص۲۴۷.
نظری ثبت نشده است