تاج کیانی؛ نماد شکوه سلطنت قاجار و میراث زرین دربار ایران
تاج کیانی، از باشکوهترین نشانههای پادشاهی در تاریخ ایران، نمایانگر آمیزهای از هنر زرگری، ذوق بصری و ارادهی سلطنتی است. این تاج که در آغاز سده سیزدهم هجری قمری به فرمان فتحعلیشاه قاجار ساخته شد، نهتنها نماد تداوم سلطنتی نوظهور در آن زمان بود، بلکه کوششی بود برای بازآفرینی شکوه شاهنشاهی ایران با تکیه بر سنتهای باستانی و جلوههای هنر ایرانی.
نام «کیانی» خود بهتنهایی حامل بار نمادین و اسطورهای بزرگیست. برگرفته از «کیانیان» در شاهنامه، این واژه ذهن ایرانیان را به سوی روزگاران اسطورهای عدالت، قدرت و فرّه ایزدی میبرد. فتحعلیشاه با نامگذاری این تاج، سعی داشت سلسله خود را به ریشههای اساطیری ایرانزمین پیوند زند؛ پیوندی که هم هویتبخش بود و هم مشروعیتساز.
پس از مرگ آغامحمدخان قاجار در سال ۱۷۹۷ میلادی، فتحعلیشاه در حالی بر تخت نشست که مشروعیت سلسله قاجار هنوز استقرار نیافته بود. ساخت تاجی تازه برای مراسم تاجگذاری او، افزون بر ضرورت تشریفاتی، گامی مهم در نمایش ثبات سلطنتی و ایجاد تصویر قدرت بود. پیش از آن، تاج شاهان صفوی و افشاری مورد استفاده قرار میگرفت، اما فتحعلیشاه تصمیم گرفت تاجی نو و ویژه برای خود طراحی شود؛ تاجی که او را به یاد پادشاهان اسطورهای ایران، بهویژه کیانیان، پیوند زند.
دستور ساخت تاج به گروهی از زرگران و جواهرسازان خبره در دربار داده شد. این هنرمندان، با استفاده از بهترین گوهرها و پارچههای نفیس، اثری آفریدند که فراتر از یک شیء تزئینی، به نمادی رسمی از سلطنت قاجار بدل شد.²
تاج کیانی ساختاری استوانهای و عمودی دارد که برخلاف تاجهای اروپایی آن دوره، فاقد انحنای گنبدی است و بیشتر به سبک تاجهای باستانی ایرانی وفادار مانده است. تاج از چهار بخش اصلی تشکیل شده است:
سربند پایه که پایهای فلزی برای نگهداشتن سایر اجزا و ساختار کلی تاج بهشمار میرود.
بدنه میانی که با حدود ۱۸۰۰ دانه مروارید سفید طبیعی تزئین شده و زمینهای درخشان برای نمایش زمردهای سبز، یاقوتهای سرخ و برلیانها فراهم میسازد.
کنگرههای بالایی که همچون شاخکهایی تزئینی، با سنگهای قیمتی تزیین شده و بر شکوه ساختار میافزایند.
کلاه مخملی قرمز رنگ در بالای تاج، که به آن ظاهری شاهانه و تشریفاتی میبخشد.
ارتفاع تاج بدون در نظر گرفتن جُقه حدود ۳۲ سانتیمتر، و قطر آن در حدود ۱۹٫۵ سانتیمتر است.³
در ابتدا، در نسخهی فتحعلیشاهی، تاج با پرهایی تزئین شده بود، اما در دوران ناصرالدینشاه، تغییراتی در ساختار آن صورت گرفت. جُقهای بزرگ شامل ترکیبی از الماس و زمرد، به بخش بالایی تاج افزوده شد. این جُقه دارای چند پرهی شعاعیشکل و رشتهای مروارید بود که جلوهای پرتلالو و رسمی به تاج میداد. همچنین، آرایش برخی از نگینها در بدنه نیز بهدلیل سایش یا استهلاک، بازچینی شد.⁴
تاج کیانی، فراتر از یک شیء فاخر، به نماد سلطنت قاجار بدل شد. تصویر آن بر پرچمها، مهرهای رسمی، اسکناسها، تمبرهای پستی و نشانهای سلطنتی آن دوره دیده میشود.⁵ استفاده از این تصویر، تداعیگر اقتدار، مشروعیت و استمرار سلطنت بود.
در اسناد تصویری برجایمانده از قرن نوزدهم، همچون نقاشیهای میرزا بابا نقاشباشی یا لویی دوپره، این تاج بر سر شاهانی چون فتحعلیشاه، محمدشاه و ناصرالدینشاه دیده میشود. حضور تاج در این نگارهها، نهتنها بهمنظور بازنمایی تشریفات درباری، بلکه برای القای عظمت و فرّه سلطنتی پادشاهان بهکار میرفت.⁶
با فروپاشی حکومت قاجار و استقرار پهلوی، فصل تازهای در تاریخ ایران آغاز شد. رضاشاه پهلوی، که خواهان نوسازی سیاسی و فرهنگی ایران بود، بر آن شد تا با نشانههای سلطنت پیشین قطع ارتباط کند. در همین راستا، دستور ساخت «تاج پهلوی» را داد که در سال ۱۳۰۵ خورشیدی در مراسم تاجگذاریاش استفاده شد. این تصمیم، نوعی فاصلهگذاری آگاهانه با نمادهای سلسله پیشین بود.⁷
پس از آن، تاج کیانی در خزانه جواهرات سلطنتی نگهداری شد و اکنون در موزه جواهرات ملی ایران، وابسته به بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، در معرض نمایش قرار دارد. با وجود پایان کاربری تشریفاتی، این تاج همچنان در حافظه تاریخی و فرهنگی ایران جایگاهی رفیع دارد.
از منظر جواهرشناسی، تاج کیانی آمیزهای بینظیر از مرواریدهای خلیجفارس، یاقوتهای برمهای، زمردهای کلمبیایی و برلیانهای هندی است؛ نشانگر ارتباط ایران با شبکههای تجارت جهانی گوهر در آن زمان.⁸
در هنر زرگری، ساخت تاج کیانی نمونهای شاخص از توازن در ترکیب رنگ، نظم هندسی در چیدمان گوهرها، و مهارت در قالبریزی فلزات گرانبها بهشمار میرود. استفاده از پارچهی مخملی قرمز و طراحی عمودی نیز بر سنتهای تاجسازی ایرانیان در دورههای صفوی و افشاری تکیه دارد.
تاج کیانی، در حافظه جمعی ایرانیان، نه فقط شیئی فاخر، بلکه روایتی عینی از تاریخ ایران در قرن نوزدهم است؛ عصری که در آن سنت، مدرنیته، اسطوره و سیاست درهمآمیختند.
در متون تاریخی و سفرنامههای خارجی، بارها از شکوه این تاج یاد شده است. جیمز موریه، دیپلمات انگلیسی و نویسنده ماجراهای حاجی بابا اصفهانی، در سفرنامهاش از مراسم درباری و شکوه جواهرات قاجاری سخن گفته و به تاجی که «با نور الماس چون خورشید میدرخشید» اشاره کرده است.⁹
تاج کیانی تنها یک شیء نیست؛ آیینهای است از تاریخ، هنر و هویت ایرانی. درخشش گوهرهای آن، بازتابی است از فرّه سلطنت و شکوهی که روزگاری بر دربار تهران میتابید. این میراث زرین، امروز نهفقط در خزانهای امن، بلکه در ذهن و وجدان فرهنگی ایرانزمین نگهداری میشود.
در هنگامهای که تاریخ، هنر و هویت ملی با تهدید فراموشی روبهروست، حفظ و معرفی آثار بیمانندی چون تاج کیانی، نهتنها وظیفهای فرهنگی بلکه مسئولیتی تاریخی است؛ چرا که این گوهر خاموش، هنوز برای فرداها، داستانهای ناگفته بسیاری در دل دارد.
ناصر نجمی، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوران قاجار، تهران: نشر سخن، ۱۳۸۵، ص. ۳۲۴.
امانالله جهانبانی، خاطرات سردار سپهبد جهانبانی، بهکوشش ایرج افشار، تهران: نشر البرز، ۱۳۸۳، ص. ۱۱۲.
مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، جلد دوم، تهران: زوار، ۱۳۶۳، ص. ۸۹.
محمدحسن اعتمادالسلطنه، خاطرات روزانه، بهکوشش ایرج افشار، تهران: اساطیر، ۱۳۷۳، ص. ۴۹۵.
غلامحسین صدری افشار، فرهنگ نمادها در ایران، تهران: نشر مرکز، ۱۳۹۰، ص. ۲۱۸.
سوزان بیلی، تصویر قدرت در ایران قاجاری، ترجمه فرزانه طاهری، تهران: ماهی، ۱۳۹۶، ص. ۹۷.
غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیستوپنجساله ایران، تهران: رسا، ۱۳۷۱، ص. ۴۲.
مریم محمدی، «جواهرات سلطنتی در ایران قاجار»، نامه فرهنگستان هنر، ش. ۲۱، ۱۳۹۸، ص. ۱۴۵–۱۶۲.
جیمز موریه، سفرنامه موریه، ترجمه وحید مازندرانی، تهران: امیرکبیر، ۱۳۴۸، ص. ۲۳۴.
نظری ثبت نشده است